E مساویست با MC2 آه خدا میداند که من از این فرمول چه قـَد َر بیزارم زیرا که ز من میگیرد همه آرامی و راحت را و تنش را وارد زندگی ما کرده است حاصلش تکنولوژیست E مساویست با MC2 آه خدا میداند که من از این فرمول چه قـَد َر بیزارم زیرا که ز من میگیرد همه آرامی و راحت را و تنش را وارد زندگی ما کرده است حاصلش تکنولوژیست حاصلش پل ،ماشین،بوق،دود برجهای بلند سرسام است حاصلش بمب اتم ویرانی است سرعتی است که در فهم من و ما ناید و محبت را ز دل و دیده ما کرده جدا خواب را هم استعارات انیشتینی بسیار زیاد اصطلاحات عجیبی که نفوذ کرده اندر دل شعر آن یکی فلسفه میخواند خرش وان یکی کفتر چاهیش غزل می فهمد وان دگر طاووسش به سیاهی ِ کلاغ و کلاغش رنگین وان دگر در پی ِجو،گندم و سیب سرخی است که کند عریانش یا که مغضوب شود تا که محشور شود با جرمش واندگر واندگر من اگر جای انیشتین بودم می چلاندم Eرا تا بر آرم از آن فرمولی که نماینده عشق عشق خالق یکتا باشد میسرودم شعری که در آن E مساویست با دل سیتو Eمساوی صفاست E مس
آخرین مطالب
آخرین جستجو ها